دانشجوي عزيز سلام. لطفاً به اين سؤالات دقت كنيد. من كيستم؟ هدف من از زندگي چيست؟مسير من در زندگي كدام است؟
شايد پاسخ اين سؤالات را در دوره دبيرستان يافتهايد ولي لازم است كه زندگي خود را مورد بازبيني قرار دهيد و ببينيد پاسخ آنها تا چه اندازه مسير زندگي شما را در حال و آينده تعيين كرده است. پيام جديد ما به شما كمك ميكند تا دريابيد كه شناخت درستي از خود بهدست آوردهايد؟
(جوان و بحران هويت)
هويت، زيربناي آينده فرد است و موفقيت وي را تعيين ميكند. فرايند هويتيابي، فرايندي سرنوشتساز، تعيينكننده و دشوار است. اين فرايند از دوران راهنمايي شدت بيشتري ميگيرد و در دبيرستان و دانشگاه به اوج ميرسد. چنانچه فرد اين فرايند را به خوبي پشت سر بگذارد هدفش در زندگي روشن ميشود. به عبارت ديگر، موفقيت، رضايت و آرامش فرد با فرايند هويتيابي او پيوند تنگاتنگي دارد. بيترديد در طي اين مسير، نوجوان يا جوان، بحران سنگيني را پشت سر ميگذارد تا تصميم خود را براي آينده اتخاذ كند.
هويتيابي، سفري اكتشافي است براي كشف خود، اهداف و آينده خويش، كشفي كه اگر به درستي انجام شود، آينده فرد، سلامت ورضايت او تضمين ميگردد. با اين حال، اين سفر اكتشافي در همه افراد به درستي انجام نميگيرد. هويتيابي در سازگاري و موفقيت دانشجو از جمله موفقيت تحصيلي او تأكيد دارد و داراي سبكهاي گوناگون است كه عبارتند از:
1-سبك هويت سردرگم/اجتنابي:
«ش» دختري22ساله است كه اگر درست درس ميخواند مدرك كارشناسي خود را تا كنون گرفته بود ولي او تنها كاريكه نميكرد درسخواندن بود. دانشگاه براي او بيشتر محلي براي گردش، تفريح و صحبت با دوستان بود. والدين او هيچ انتظاري جز درسخواندن از او نداشتند ولي بهنظر ميرسيد «ش» وظيفه و مسئوليت درسخواندن را جدي نميگيرد. او هيچ برنامه خاصي براي آينده تحصيلي خود نداشت. درسخواندن موضوع مهمي در زندگيش نبود. اصولاً چيزي جز تفريح، سرگرمي و خريد در زندگي برايش مهم نبود. او در مدت هفت نيمسال تحصيلي فقط35واحد را با موفقيت گذرانده بود و بارها مشروط شدهبود. به همين سبب نميتوانست واحدهاي زيادي بردارد. آن تعداد واحدهايي كه انتخاب ميكرد، به علت ترس از مشروطشدن مجدد، حذف اضطراري ميكرد.
معمولاً در اين سبك هويتي، نهتنها فرد اهداف و برنامههاي روشني براي زندگي خود ندارد بلكه اساساً به دنبال آنهم نيست. اين افراد از روبهروشدن با مسائل شخصي طفره ميروند. در تصميمگيريهاي خود، احساسي عمل ميكنند، قادر نيستند به پيامدهاي رفتار و كارهاي خود فكر كنند و معمولاً سعي در اجتناب و گريز از تصميمگيري دارند. اين افراد هنگاميكه با مشكلي روبهروشوند سعي ميكنند از آن فرار كنند. اين افراد سبك هويت سردرگم دارند و هنگام ورود به دانشگاه با مشكلات متعدد ارتباطي و اجتماعي روبهرو ميشوند كه نهايتاً با مشكلات تحصيلي متعدد همراه ميگردند.
2-سبك هويت مطيعانه:
در اين سبك، فرد هدفها و برنامههاي زندگي خود را نه بر اساس نظر خود بلكه بر اساس نظر والدين، دوستان و همسالان يا تبليغات تعيين ميكند. اين افراد در مقابل ديگران بسيار مطيعاند و زود همرنگ ديگران ميشوند. آنان نظر
، عقيده و ارزشهاي ديگران را ميپذيرند قبل از آنكه آنها را ارزيابي كنند. به همين سبب ممكن است مسيرهايي را در زندگي دنبال كنند كه مسير واقعي و شخصي آنها نباشد. معمولاً اين دانشجويان شكستهاي تحصيلي، شكستهاي عاطفي و ارتباطي، احساسات منفي و مشكلات رواني بيشتري را تجربه ميكنند و احتمال شكستهاي مكرر در زندگي آنها بيشتر است.
3-سبك هويت اطلاعاتي:
افراديكه اين سبك را دارند سخت به دنبال خودشناسي و پيبردن به ويژگيها و خصوصيات خود هستند. آنها از هر فرصتي براي شناخت خود استفاده ميكنند و سفر مهمي را براي كشف ويژگيهاي
برگرفته از پيام مشاور شماره 112
مختلف خود شروع كردهاند. همچنين نسبت به دنياي بيرون نيز بسيار گشاده نظرند. آنها در تعيين مسير آينده خود بهصورت فعالانهاي از روشهاي مختلف استفاده ميكنند. از جمله:
مصاحبه: صحبت با افراديكه حرفه، شغل يا فعاليت خاصي دارند.
مشاهده: ديدن رفتارها، كارها و فعاليتهاي مختلف افراد.
آزمايش و تجربه: تجربه رفتارها، فعاليتها، مشاغل يا رشتههاي خاص.
در واقع اين افراد به خود فرصت ميدهند تا با صبر و حوصله و دقت، مسير زندگي آينده خود را مشخص كنند. آنها بر اساس آنچه ديگران از جمله دوستان ميگويند(سبك هويت مطيعانه) يا فرار از موضوعات مربوط به زندگي شخصي و فردي(سبك هويت سردرگم) زندگي نميكنند.
سالهاي دانشگاه فرصت خوبي به اين دانشجويان ميدهد تا انتخاب خود را محك زده و با اطلاعاتي كه در سالهاي تحصيلي در دانشگاه بهدست ميآورند بتوانند بهصورت مشخصتري به سوي هدف زندگي خود حركت كنند. عزتنفس اين دانشجويان معمولاً بالاتر است، تصميمهاي پختهتري ميگيرند، مهارتهاي حل مسئله و مقابله بهتري دارند، موفقيت تحصيلي بيشتري بهدست ميآورند، سلامت رواني و شادكامي بيشتري دارند و در موقعيتهاي بحراني زندگي، تصميمهاي مناسبتري ميگيرند.